محله فاطمیه

محله
منطقه ۳ 

فاطمیه

محله فاطمیه

محله فاطمیه امروزی که وسعتی ۱۷۴ هکتاری دارد، روی چهار مزرعه قدیمی مشهد شکل گرفته است. مزرعه‌های شقا، باقرآباد (بُقراباد)، دنجان (دنگان) و خیرآباد چهار مزرعه‌ای هستند که اگر نشانی‌شان را در اسناد با نقشه امروز مشهد تطبیق دهیم، متوجه می‌شویم در حدود محله فاطمیه قرار می‌گیرند.مزرعه «شقا» شامل سه قلعه به نام‌های یزدی‌ها، بالا و پایین بوده و سه صحرا و شش جفت زمین زراعی داشته است.

محله فاطمیه
سرسبزی بولوار مجلسی کار دست بانوان است
سرسبزی بولوار مجلسی کار دست بانوان است. آن‌ها با دستمزد روزی ۱۵ هزار تومان از ۶ صبح تا ۲ یا ۳ بعدازظهر علف‌های هرز را وجین و اگر زباله‌ای پای بوته‌ها ریخته شده باشد را جمع می‌کنند.
سهیل با حرکت اسباب‌بازی‌هایش فیلم می‌سازد
‌آدمک‌های جنگنده را کنار هم چیده است و یکی‌یکی با دست حرکتشان می‌دهد. از هر حرکت آنها فیلم می‌گیرد. فیلم‌های چندثانیه‌ای را کنار هم تدوین می‌کند تا یک فیلم کامل بسازد.
خیابان طبرسی ۳۲، راسته بازار چادردوزی‌های مشهد
مرتضی مرتضایی از کسبه خیابان طبرسی جنوبی ۳۲ می‌گوید: سال ۵۸ وقتی به مشهد آمدم، فقط شش مغازه چادردوزی در این شهر بود که در پایین‌خیابان واقع شده بودند. من بودجه‌ام نمی‌رسید آنجا مغازه راه بیندازم؛ به همین دلیل به این خیابان آمدم.
سیدهادی جوادی از داستان آدم‌ها، داستان می‌سازد
سیدهادی جوادی تجربیاتش را منبع داستان‌هایش قرار داده، او با گشتن در منطقه ۳ یا مناطق دیگر و با زندگی‌کردن در کنار آدم‌های گوناگون و شنیدن ماجرا‌های زندگی آن‌ها غنی می‌کند!
محمدرضا حمیدی‌، بازمانده نسل نقاشان قهوه‌خانه‌ای است
یکی از بازماندگان بنام نقاشی قهوه‌خانه‌ای کشور، استاد منصور وفایی، معتقد است تنها کسی که در حال حاضر می‌تواند نقاشی قهوه‌خانه‌ای را به نسل بعد انتقال دهد، ‌محمدرضا حمیدی‌ است؛ برادر مرحوم استاد محمد حمیدی، نقاش معروف این سبک.
قهرمان‌پروری در مسجد چهارده‌معصوم(ع)
منیره نصیری مربی رزمی‌کار با عشق به کودکان و نوجوانان، از سد نبود امکانات عبور کرده است. او می‌گوید: اول سعی می‌کنم مربی اخلاق بچه‌ها باشم، بعد مربی کاراته. همیشه به آنها یادآوری می‌کنم صبر و گذشت داشته باشند.
محمدمهدی حمیدی در عروسی خوبان به شهادت رسید
به‌محض ورود به منطقه متوجه کمین نیرو‌های عراقی می‌شوند. راننده می‌گوید اینجا چه خبر است؟ شهید محمدمهدی حمیدی در جواب وی می‌گوید: عروسی است! و در همان لحظه ترکشی به گردنش اصابت می‌کند.